مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب دفاع مقدس» ثبت شده است

از تبلیغ زیاد اصلا خوشم نمی‌آید. همیشه تصورم این است که کالایی که بیش از اندازه تبلیغ شود حتما عیب و ایرادی دارد. کلا نسبت به تبلیغات کالاها بی اعتماد هستم حتی اگر آن کالا کتاب باشد.

یادم می‌آید، وقتی «دا» منتشر شد در صدا‌و‌سیما تبلیغات زیادی درباره اش دیدم. هر شبکه تلوزیونی را میزدم و هر برنامه ای را میدیدم داشتند در مورد دا صحبت میکردند. خود خانم سیده زهرا حسینی در برنامه های زیادی دعوت میشد و مدام درباره این کتاب صحبت بود. 

الان که به آن زمان فکر میکنم با خودم میگویم نکند تمام اینها اتفاقی بوده و من به صورت کاملا اتفاقی تمام برنامه های مربوط به این کتاب را دیده‌ام، اما هر چه بود تبلیغات زیاد اثر منفی خود را گذاشت و من به خودم قول دادم که هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت کتاب «دا» را نخوانم.

تا اینکه عضو کتابخانه شدم و نمیدانم از روی کدام اتفاق باید هر هفته برای انتخاب کتاب مورد نظرم از جلوی قفسه‌ی کتاب‌های دفاع مقدس عبور میکردم. و هر بار پس از انتخاب کتاب و موقع رفتن به سمت کتابدار باید نگاهم به آن «دا»ی قرمز رنگ و درشت روی آن زمینه سفید می‌افتاد و باور کنید من هر هفته تمام سعی‌ام را میکردم تا آن «دا»ی قرمز را نادیده بگیرم.

نمیدانم چه سری بود که هر چه من تلاشم را برای نادیده گرفتن آن «دا»ی قرمز بیشتر میکردم آن قرمزی پرنگ تر و درشت‌تر و درخشان‌تر میشد.

آن روز کتابم را انتخاب کرده بودم و داشتم به سمت کتابدار میرفتم، اما ناگهان تصمیم گرفتم تسلیم «دا» شوم. کتابی که انتخاب کرده بودم برگرداندم و نفس عمیقی کشیدم و «دا» را برداشتم.

آن روزها که به خودم قول داده بودم هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت کتاب «دا» را نخوانم اصلا فکرش را نمیکردم که یک روزی از اینکه این کتاب را در آغوش‌گرفته و از کتابخانه خارج میشوم، اینقدر خوشحال باشم.

پینوشت: معرفی اجمالی کتاب را در پستی جداگانه خواهم گذاشت.

پینوشت دو: نمیدانم چرا در عکسی که برای این پست گذاشتم کلمه دا سیاه است روی زمینه قرمز، باور کنید کتابی که من خواندم روی جلدش یک عدد «دا»ی قرمز داشت روی زمینه سفید.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۱
مهربانو مجیدی