مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

زن در حالیکه با یه دستش پاچه های شلوارشو نگه داشته بود و با دست دیگه اش بینی و جلو دهنشو با گوشه روسریش گرفته بود از دستشویی بیمارستان اومد بیرون در حالیکه داشت زیر لب غر میزد«چقد دسشوییاش کثیفه، اصلا به نظافت اینجا اهمیت نمیدن، انگار مستخدم نداره این خراب شده، اه اه»

یک ساعت بعد

زن مستخدم در حالیکه یه جفت دستکش دستش بود و چکمه پوشیده بود و صورتش رو با ماسک پوشونده بود آخرین تی‌ها رو به کف دستشویی بیمارستان کشید و از دستشویی اومد بیرون در حالیکه زیر لب غر میزد« دستشویی رو مثل دسته گل تحویلشون میدی نیم ساعتم نمیتونن تمیز نگهش دارن، بعضیا چقدر کثیفن، اه اه»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۰۶

نظرات  (۳)

۰۶ آبان ۹۶ ، ۰۰:۲۷ محمدباقر قنبری نصرآبادی
جالب‌انگیز‌ناک بود...
پاسخ:
ممنون
سلام.چقد تاخیر؟
پاسخ:
سلام
واقعا نمیدونم چرا
۱۰ آذر ۹۶ ، ۰۷:۵۴ لبخند ماه
با هم مهربان باشیم
پاسخ:
انشالله که یادبگیریم مهربونی رو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی