مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

«دا»ی قرمز روی زمینه سفید

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۱ ق.ظ

از تبلیغ زیاد اصلا خوشم نمی‌آید. همیشه تصورم این است که کالایی که بیش از اندازه تبلیغ شود حتما عیب و ایرادی دارد. کلا نسبت به تبلیغات کالاها بی اعتماد هستم حتی اگر آن کالا کتاب باشد.

یادم می‌آید، وقتی «دا» منتشر شد در صدا‌و‌سیما تبلیغات زیادی درباره اش دیدم. هر شبکه تلوزیونی را میزدم و هر برنامه ای را میدیدم داشتند در مورد دا صحبت میکردند. خود خانم سیده زهرا حسینی در برنامه های زیادی دعوت میشد و مدام درباره این کتاب صحبت بود. 

الان که به آن زمان فکر میکنم با خودم میگویم نکند تمام اینها اتفاقی بوده و من به صورت کاملا اتفاقی تمام برنامه های مربوط به این کتاب را دیده‌ام، اما هر چه بود تبلیغات زیاد اثر منفی خود را گذاشت و من به خودم قول دادم که هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت کتاب «دا» را نخوانم.

تا اینکه عضو کتابخانه شدم و نمیدانم از روی کدام اتفاق باید هر هفته برای انتخاب کتاب مورد نظرم از جلوی قفسه‌ی کتاب‌های دفاع مقدس عبور میکردم. و هر بار پس از انتخاب کتاب و موقع رفتن به سمت کتابدار باید نگاهم به آن «دا»ی قرمز رنگ و درشت روی آن زمینه سفید می‌افتاد و باور کنید من هر هفته تمام سعی‌ام را میکردم تا آن «دا»ی قرمز را نادیده بگیرم.

نمیدانم چه سری بود که هر چه من تلاشم را برای نادیده گرفتن آن «دا»ی قرمز بیشتر میکردم آن قرمزی پرنگ تر و درشت‌تر و درخشان‌تر میشد.

آن روز کتابم را انتخاب کرده بودم و داشتم به سمت کتابدار میرفتم، اما ناگهان تصمیم گرفتم تسلیم «دا» شوم. کتابی که انتخاب کرده بودم برگرداندم و نفس عمیقی کشیدم و «دا» را برداشتم.

آن روزها که به خودم قول داده بودم هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت کتاب «دا» را نخوانم اصلا فکرش را نمیکردم که یک روزی از اینکه این کتاب را در آغوش‌گرفته و از کتابخانه خارج میشوم، اینقدر خوشحال باشم.

پینوشت: معرفی اجمالی کتاب را در پستی جداگانه خواهم گذاشت.

پینوشت دو: نمیدانم چرا در عکسی که برای این پست گذاشتم کلمه دا سیاه است روی زمینه قرمز، باور کنید کتابی که من خواندم روی جلدش یک عدد «دا»ی قرمز داشت روی زمینه سفید.

نظرات  (۶)

http://alef.ir/vdce7n8zzjh8ozi.b9bj.html?195101 این جا را بخوانیدلطفا
_______________________________________________________

چند سال پیش این کتابو خوندم. یه مدت عکس سیدعلی0داداش خانم حسینی) روصفحه گوشی م بود. یه جور خاصی بااین رمان همراه شدم یه وقتایی حس می کردم طاقت ندارم ادامه بدم...

پاسخ:
با لینکی که گذاشتین تقریبا موافقم، کتاب اگر اینقدر تبلیغ هم براش نمیشد مخاطب خودش رو پیدا میکرد...
من این کتابو خوندم خار خار اشک ریختم 
ولی من اصلن هیچ تبلیغی ازش ندیده بودم و نشنیده بودم
اولین کتاب دفاع مقدسم نبود که میخوندم 
اما قشنگ ترین بود
هنوز هم زهرا رو حس میکنم با تمام دل بزرگیش
پاسخ:
جالبه که تبلیغی ندیدین، شاید تو روزای اول انتشارش خیلی تلوزیون نگاه نکردین، ولی بهتر شد ندیدین و تحت تاثیر اثرات منفیش قرار نگرفتین اینجوری عوضش  زودتر کتاب رو خوندین.
پی نوشت سومت عالی بود
دمت گرم!
پاسخ:
ای وای غلط تایپی بود فقط، برم درستش کنم، :)))
دقیقا منم همین حس رو نسبت به دا دارم و تا همین امروز نخوندمش چون چشمم هم بهش نمیوفته چون کتابخونه مون قفسه باز نیست:)
اونقدر هم کتاب نخونده همیشه هست که فرصت به دا نمیرسه هیچ وقت ولی مطمئنم باید بخونمش و مطمئنم ازش خوشم میاد
پاسخ:
تو پست بعدیم بیشتر راجع بهش مینویسم، هر کسی نمیتونه تا تهش بخونتش...
شرکت بنز بهترین خودرو ها را می سازد وبیشترین مشتری را دارد
اما بیشترین تبلیغ را در دنیا دربین خودرو سازان دارد
پاسخ:
تبلیغ درست و اصولی خوبه ولی یه وقتایی یه کارایی میکنن که تبلیغ برعکس کار میکنه.
تبلیغ به صنعته یه هنره باید استفاده ازش رو بلد باشیم تا نتیجه درست بده.
من کتاب دا را قبل از اینکه از تلویزیون درمورد آن تبلیغ کنند خواندم
بخشهای زیادی از کتاب خوب بود وارتباط خوبی با آن برقرار کردم
اما در بعضی قسمت ها که مشخص بود سفارشی نوشته شده ازخواندن کتاب پشیمانم کرد
بعد هم که کتاب آمد در تبلیغات تلویزیونی وجایزه های فروان وتوزیع رایگان از طریق یک نهاد
به کل از خواندن آن پشیمان شدم
پاسخ:
هر چی فکر کردم متوجه نشدم که کدوم قسمت کتاب میتونه سفارشی نوشته شده باشه، شایدم من آی کیوم پایینه یا اینکه زیادی خوش بینم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی