مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

حسرت‌هایم از کتاب‌باز

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۱ ب.ظ

حواسم به دو تا از حسرت‌های زندگیم نبود تا اینکه دو قسمت از کتاب‌باز را دیدم و حسرت‌ها خودشان را به من نشان دادند.

خیلی لذت‌بخش است که با چند نفر از دوستان یا اعضای فامیل نشست‌های ماهانه داشته باشیم و در این دورهمی‌های خانوادگی فقط و فقط درباره‌ی کتاب حرف بزنیم یا حافظ و سعدی بخوانیم و شاهنامه را مرور کنیم و همه‌مان روزشماری کنیم تا روز دورهمی برسد و هم را ببینیم و باز کتاب...

چیز لذت بخش دیگری که مهمان کتاب‌باز درباره‌اش حرف زد اینست که کسی را در خانه داشته باشی تا کتاب‌هایتان را با هم بخوانید و با هم درباره‌اش حرف بزنید و نظر بدهید و نقد کنید. 

وای که چقدر این هفته به این دو موضوع، که حسرت‌های جدیدم هستند فکر کردم و آه کشیدم.

نظرات  (۱)

خیلی خوبه ... منم دلم خواست!
ولی واقعا برام قابل تصور نیست که همچین نشستی با اعضای فامیل یا حتی خانواده داشته باشم. زیادی دور از واقعیته.
پاسخ:
چرا دور از واقعیت؟
اگه خانواده و فامیل کتابخون و اهل فرهنگ باشن امکانش هست فقط بدیش اینه که الان تعداد خانواده های این مدلی خیلی کمه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی