مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

اولین آدمک

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۵۷ ب.ظ

از نقاشی کشیدن خوشش نمیاد. هر چی هم میخوام نقاشی یادش بدم گوشش بدهکار نیست و حواسش جای دیگه‌اس. با مدادرنگیا و پاستل و رنگ انگشتیاشم همه کار میکنه جز نقاشی.

این تابلو رو خاله‌اش بعد از به دنیا اومدن بهار براش کادو آورده. معلومه بعد از کشیدن اولین آدمکش روی تخته کلی ذوق کردم و ازش یه عالمه عکس گرفتم. البته فکر کنم آدمکش خسته بوده، چون گرفته خوابیده!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۵
مهربانو مجیدی

نظرات  (۲)

۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۸ روزی سه بار
سلام.ممنونم که دوباره از آرمان جان نوشتی.یکی از راههای یاد دادن نقاشی به کودکان اینه که هر چه نقاشی می کنن مورد تشویق قرار بگیرند.بعد از هر قسمت نقاشی شون سوال بشه که منظورت از این قسمت چی بوده .به قول معروف از خودشون بگیریم و به خودشون بزنیم.شاید راهی باشه برا بهتر شدن نقاشی شون.اما در باره آرمان جان زیاد سختگیری نکن که می ترسم از اصل ماجرا زده بشه.بهتره که از خودش بخواهی که چه موقع دوست داری نقاشی کنی؟در ضمن چه خوش تیپ شده .ماشاالله.چش نخوره ایشالا.سلام منا هم بهش برسون و بگو مواظب خودت باش و تو کوچه نیا چون خوش تیپا را می گیرن.
پاسخ:
سلام
باور کنید این عکسو میخاستم تو صفحه اینستاگرامم بذارم،یکی از دلایلی که اینجا گذاشتمش شما بودین
از راهنمایی‌هاتون هم ممنونم
۱۳ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۷ بچه سرمحله
سلام
...............
به عنوان یه یه معلم ابتدایی که سالها با این عزیزان بوده ام خدمت شما عرض میکنم .
برای بچه ها هیچ وقت نقاشی دیر نیست .
من اولین زنگ نقاشی بچه ها را میبرم حیاط مدرسه .
ازشون می خوام هر چی میبینید رسم کنید
و اونجاست که بچه ها با رقابت با همدیگه نقاشی می کنند و چه زیبا .
زنگ نقاشی بعد هرچی تو کلاس می بینند و بعد میگم با کمک مادر و پدر یه نقاشی از خونه تون
پارسال یکی از بچه ها حتی رسیور ماهواره را رسم کرده بود که زیر میز تلویزیون بود .
...................
دو سال پیش کلاس دوم مدرسه محمود اباد مشکات بودم .
کلاسم مختلط بود هم دختر هم پسر .
ماه محرم بود و یه هیات داشت از خیابون مقابل مدرسه عبور می کرد
بچه ها را بردم دم در مدرسه و گفتم خوب نگاه کنید می خوام زنگ بعدی نقاشی کنید هر جی می بینید .
تمام بچه عبور هیات را در حال زنجیز زدن رسم کرده بودند به زیبایی .
حتی یکی از دختر ها عکس ماشینی را کشیده بود که بلند گو روش نصب شده بود و سیم بلندگو را کشیده بود تا به ادمی رسیده بود که داشت می خوند .
..............
خانم مهر بانو
برای ارمان فرصت بسیار است به قول ماجو گوهرم اقه حرص و جوش نخور !!!

.........
پاسخ:
سلام
ممنون از راهنمایی و خاطراتتون
دیگه عادت کردم و کمتر جوش میخورم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی