مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

پست آخر سالی

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۵ ق.ظ

بچه که بودیم جمعه ها صبح که مامانم لباس می‌شست، من و آبجیم زیر بند لباسا می‌دویدیم و تو عالم بازیمون تصور میکردیم داریم زیر بارون می‌دویم، آخه اون موقع‌ها لباسشویی‌ها خشک‌کن نبود و دستای مامانم هم اونقدر جون نداشت که کامل آب لباسای شسته شده رو بگیره.

امروز که بازی کردن آرمان رو زیر بند لباسا میدیدم، یاد اون روزا افتادم و یادآوری این خاطره، باعث شد چند لحظه یادم بره که روز آخر سال وقت خراب شدن خشک کن لباسشویی نیست.


پینوشت بی ربط: نمیدونم چرا این روزا‌ دلم هوس یه کارت تبریک نوروزی کرده که از طرف یه دوست برام‌ ارسال شده باشه، پشتشم یکی از شعرهای بچگیمون باشه، مثل این:

مرغ و خروس و اردک.     عید شما مبارک

یا این یکی:

هر روزتان نوروز .      نوروزتان پیروز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۰۱
مهربانو مجیدی

نظرات  (۳)

سلام.ممنون که از ارمانت برامون نوشتی. کاش یه عکسی از اون هم می ذاشتی.به هر حال سال خوبی را همراه با ارامش وسلامتی براتون ارزومندم.
پاسخ:
سلام،ممنونم، سال نو شما هم پر از شادی و آرامش و سلامتی...


هرروزتان نوروز
نوروزتان پیروز

سال نومبارک!
..................
در ضمن آدرس بدین کارت تبریک می فرستیم خدمتتون.

پاسخ:
خیلی ممنون
لطف دارین ممنون
گاهی این حسرت ها و خاطره های بچگی بد جوری چنگ میزنه تو دل ادم...
بدجوری
پاسخ:
اوهوم بدجوری
به امید داشتن یه عالمه خاطره شاد و خنده دار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی