مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

انتظار شیرین

سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ق.ظ

پس از چند روز، یکنواختی و کسل بودن و بی رخوتی، امروز در وب گردی هایم هدایت شدم به اینجا.
 کتابی سفارش دادم و منتظرم.
این انتظار شیرین را دوست دارم و با خودم میگویم کاش بسته های پستی اینقدر زود نمی‌رسید، فقط ۴۸ساعت میتوانم از این انتظار شیرین لذت ببرم.

نظرات  (۷)


پارسال برای خونه ها صندوق پستی نصب می کردند

خواهرزاده م مائده گفت وقتی قرار نیست نامه یا بسته ای برامون بیاد این صندوق به چه دردی می خوره؟ یه قبض آب و برقه که بالاخره یه چوشه میندازن!

یه مدت کارم شده بود نامه نوشتن برای مائده و یواشکی می رفتم نامه رو تو صندوق پستی شون می انداختم.

خیلی مزه داشت هم من خوشم می اومد هم اون.

مثلا یه بار قرار بود اون بره مشهد، کلی براش چیز نوشتم و سوغاتی سفارش دادم بعدم نوشتم:
شتر گم کرده ام با بار قالی
به مشهد می روم جای تو خالی...


یکی دو بارم براش نقاشی کشیدم و انداختم تو صندوق.


پاسخ:
خوش بحال مائده جان بخاطر خاله جان باحالی که داره...
راستش تابستون بعد از سوم راهنمایی من و یکی از همکلاسی هام آدرس هم رو گرفتیم تا برای هم نامه بفرستیم. در حالی که خونه هامون چند تا کوچه فاصله داشت ولی ما کلی راه میرفتیم تو خیابون تا یه صندوق پست پیدا کنیم. هر روز هم به هم زنگ میزدیم و میپرسیدیم نامه به دستت رسیده یا نه؟!
هر چی فکر میکنم یادم نمیاد که توی نامه ها چی مینوشتیم...
دیشب که برایمان نوشتی یک پست کوتاه 
کمی بلندتر از این انتظار داشتم
اما
همین یک خط و نصفی را قشنگ نوشته ای که اندازه ی کلی خط به دل آدم می نشیند
برعکس پست قبلی ت که اصلا دوستش نداشتم
به این دلیل که آن ها که می خوانند 
باخود نگویند
نویسنده ها
یک مشت آدم هایی هستند که وقت خندیدن گریه می کنند
وقت هیجان گریه می کنند
وقت حرف زدن گریه می کنند
وقت نوشتن گریه می کنند

همین یک خط و نصفی نشان داد
نویسنده ها به خاطر یک انتظار دو روزه چه شور و نشاطی می گیرند
چه جانی می گیرند
و با همین جان 
می توانند جهانی را جان بخشند ....
پاسخ:
از لطفت ممنونم که من رو هم در جرگه نویسنده ها قرار داری، در حالی که هنوز کلی راه باید برم تا برسم به نویسنده هایی مثل شما، اگه برسم...
نویسنده ها خیلی خاصن، خیلی، ولی من هنوز به اون درجه از خاصی‌نرسیده ام که بشه لفظ تویسنده رو بهم بدی...
بازم از لطف سرشارت ممنونم عزیزم


یه مغازه دار تو محله مون بود من تقریبا هیچی ازش نمی خریدم ولی چند بار می اومدم از جلو مغازه ش رد می شدم و سرک می کشیدم تو تاقچه ای که نامه و بسته های پستی رو می ذاشت اونجا...
یه وقتایی انقد خجالت می کشیدم که زبونم نمی چرخید بپرسم نامه ای چیزی برام اومده یا نه؟ خود مغازه دار می فهمید و می گفت نامه نداری...

هنوزم بعضی شبا خواب می بینم می رم اون مغازه و برام نامه اومده...
پاسخ:
چه خوبه که برات نامه میاد، حتی اگه تو خواب باشه...
۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۹ یک که همش سر می زنه
لک لک اواره ی بی خانمان.روی چنار امد وزد اشیان.جوجه براورد زمان در زمان.هرنوه اش شدسر یک   دودمان.نامه رسان نامه من دیر شد.کودک ولگرد زمان پیر شد.











ث






پاسخ:
نامه ی منم خیلی دیر شده :(
چه پیشنهاد عالی ای!
پاسخ:
آره خیلی خوبه، خیلی باید منتظر بمونی ولی انتظار شیرینیه...
پستچی اومده؟
پاسخ:
هنوز نیومده!
چه دلخوش بودم فکر میکردم دو روزه میاد الان سه تا دو روز گذشته ولی هنوز خبری نیست
یعنی چه اتفاقی ممکنه افتاده باشه؟!!!!!!
سلام ...
کتاب آمد یا نه ...
پاسخ:
امروز هم نیامد و ما همچنان منتظریم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی