مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

از میان دوستی‌ها

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ب.ظ

وقتی بهش گفتم ده ساله دوست دارم شنا یاد بگیرم ولی هنوز فرصت نکردم، هم متعجب شد هم عصبانی. نمیدیدمش ولی از روی کلمه‌هایی که تایپ میکرد حسشو می‌فهمیدم.

وقتی پرسید چرا زودتر نرفتی دنبالش، با خودم فکر کردم واقعا چرا؟! کار، زندگی، بچه‌ها؟! به خودم گفتم یعنی تو این ده سال اندازه دوازده جلسه دو ساعته وقت نداشتی که صرف خودت کنی؟! خودت و علایق خودت؟!

یجورایی بهم دستور داد که هر چه زودتر یه دوره شنا ثبت نام کنم، پیگیر بود و ازم میپرسید، چند روز یه بار پیام میداد و از پیشرفتم خبر می‌گرفت و از تجربیاتش میگفت و همه‌ی اینا باعث شد تا بالاخره به یکی از علایقم تا حدودی جامه عمل بپوشونم.

ممنون نرگس عزیزم!

با خودم فکر میکنم اگه تو همه دوره‌های زندگیم یکی مثل نرگس کنارم بود زندگیم چه فرقی با الان داشت.

من از اونایم که تازه یاد گرفتم که برای خوشحال کردن اطرافیانم اول از همه، و حتما اول از همه، بدون هیچ بهانه‌ای باید خودم رو راضی و شاد نگه دارم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۳۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی