ما بیجنبهها
کاش کمی جنبهی باخت داشتیم.
نمیدانم فقط در فرهنگ ماست یا همهجای جهان اینگونه آدمها پیدا میشوند که نمیتوانند باخت خود را قبول کنند و زمین و زمان را در عدم موفقیتشان مقصر میدانند.
نمونه بارزش همین بازیهای فوتبال است. تیم بازنده تمام سعیش را میکند تا برد حریف را به داوری و دستهای پشت پرده و غیره نسبت بدهد و آنقدر سند و مدرک برای حرفهایش جور میکند تا شادی طرفداران تیم حریف را از زهرمار برایشان تلختر کند.
یا مثلا همیشه دیدهایم که بعد از درآمدن اسم یکی از کاندیدهای ریاست جمهوری از صندوق رای، طرفداران کاندید بازنده آنقدر خبرسازی میکنند تا خوشحالی طرفداران نامزد برنده را تا آنجایی که میتوانند کوتاهتر کنند.
آنقدر از دستهای پشت پرده گفتهاند که دیگر اعتمادمان را به همه چیز از دست دادهایم.
و حالا، بعد از این همه خندیدن و حتی گریستن به استندآپهای کمدینهای خندانندهشو، مجید افشاری که خودم از طرفدارانش هستم، یک استوری میگذارد و باعث میشود باز هم ناامید شوم. آن هم بعد از آن همه اعتمادی که به خود رامبدجوان و تیم خندوانه داشتم.
لااقل میتوانم بگویم در این مورد مقصر خودم هستم. باید اینستاگرام رفتنم را کم کنم. مگر چند نفر ساعت یک بعد از نیمه شب استوری مجیدافشاری را خوانده اند؟!!
علت کم بودنم همین اینستاگرام خبیث است، و البته فیلم دیدن بیشتر و کتابهای نخواندهای که باید میخواندمشان.