مطلق بودن
دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۲ ب.ظ
در طول زندگیم هیچ وقت نشده از کسی متنفر باشم و رابطه ام را با هیچ کس صد در صد قطع نکرده ام. آدمهایی بوده اند که رابطه ام به مرور زمان با آنها کمتر شده، آن هم بر اثر نوع شناختی که از آنها پیدا کرده ام اما هیچ وقت هیچ رابطه ای را به صفر نرسانده ام.
هیچ کتاب، نویسنده، برنامه تلوزیونی، شخصیت اجتماعی و سیاسی، حتی رنگ، غذا و... نیست که من از آن متنفر باشم. چون اصلا آدم مطلقی نیستم. هر چه فکر میکنم نمیتوانم تمام بدی ها را در یک نفر ببینم تا بتوانم از او متنفر باشم. ممکن است از یکی از کتاب های یک نویسنده خوشم نیاید ولی این دلیل نمیشود تا کتاب های دیگرش را نخوانم. ممکن است از فضای یک داستان خوشم نیاید اما میتوانم حداقل یک جمله در آن پیدا کنم که به نظرم به خواندن آن کتاب بیارزد.
به نظرم آدم های مطلق آدمهای خاصی هستند. کسانی که میتوانند یک برنامه تلوزیونی یا یک نویسنده یا یک بازیگر را تحریم کنند و از هرچه مربوط به آنهاست متنفر باشند. نمیدانم خوب است یا بد اما من این توانایی را ندارم.
ممکن است یک برنامه تلوزیونی را چند سال دنبال کنم در حالیکه از نوع اجرای مجری برنامه خوشم نیاید، ممکن است موقع دیدن آن برنامه تلوزیونی مدام حرص بخورم از حرف ها و اداهای مجری، ممکن است بعضی از موضوعات انتخابی برنامه را اصلا نپسندم اما با تمام اینها به خاطر حال خوبی که ممکن است از بعضی از میان برنامه ها، آهنگ ها یا حتی جملات مهمان ها به سراغم آید مینشینم و باز هم این برنامه را نگاه میکنم.
بله، منظورم برنامه ماه عسل است که این روزها هر طرف مطالبی علیه این برنامه میخوانم. من نمیتوانم این برنامه را نگاه نکنم و فکر میکنم اگر با اندیشه و تفکر این برنامه و هر برنامه دیگری را نگاه کنیم نه تنها ضرری ندارد ممکن به سود سرشاری هم برسیم.
۹۴/۰۴/۰۸
........................................
سی و چند سال پیش ماه رمضان مانند حالا در تابستان داغ بود و لی با این تفاوت که ان روز ها در اوج جوانی
...............
عاشق کتاب و کتاب خواندن هم چشمی سالم داشتم هم حوصله
نه واتساپ بود و نه تلگرام و وایبر
و نه اینقدر نامهربانی مهربانان
.......................
روزی چند ساعت مطالعه و بنا به اقتضای جوانی چنان که که افتد و دانی بازار گتابها و رمان های عشقی داغ
کتابخانه ی عمومی بعد از به اصطلاح پاکسازی کتاب ها بعد از انقلاب بیشتر کتابهایو رمان های عشقی ایرانی و خارجی راجمع کرده بودند و در کمدی جدا گانه و ان را قفل کرده بودند
که مبادا ....
چون با مسیول ان جا اشنا بودم گاه گداری ان گنجینه ی ممنو عه را باز می کرد و چند کتاب برای مطالعه بر می داشتم
.................
د
چهارجلد کتاب رمان هر جلد تقریبا صفحه 400توجهم را جلب کرد
رمان (جان شیفته) اثر رومن رولان
تمام ماه رمضان ان سال را به خواندن این رمان 1600صفحه ای گذراندم
واقعا عالی شاهکاری از هنر نویسندگی
در پایان ماه رمضان دوستان هر کدام از ختم قران سوال می کردند که هر کدام یک یا دو بار ختم کرده بودند
نوبت من که رسید گفتم
جهار جلد
و زیر لب گفتم ختم کردم جان شیفته ی رومن رولان را
.....................
خدا به شما خیر دهاد که با اوردن جمله ای از رومن رولان بنده را به ان روز ها و ان ماه رمضان بردید .