کاناپه
همه ما به آن کاناپه احتیاج داریم. کاناپه ای که روی آن دراز بکشیم و حرفهای دلمان را برای یکی بزنیم. کسی که محرم راز باشد و برایمان مهم نباشد که دارد برای این گوش دادن پول میگیرد.
وقتی سرما میخوریم، یا سردرد و یا دل درد داریم، یا هر بیماری جسمی دیگری که دچارش میشویم، سریع برای درمان اقدام میکنیم. حالا یا خود درمانی میکنیم یا به پزشک مراجعه میکنیم.
اما وقتی دلتنگیم، وقتی افسرده و غمگینیم، وقتی زود عصبانی میشویم، وقتی دچار وسواس میشویم، اصلا به ذهنمان نمیرسد که الان روحمان در حالتی غیر عادی قرار دارد و باید برایش کاری بکنیم.
نگران جسممان میشویم اما ناراحتیهای روحی را جدی نمیگیریم در حالیکه بسیار جدیتر هستند.
جدیتر هستند چون روی اطرافیانمان تاثیر میگذارد. حالت روحی تو اگر معلمی روی شاگردانت تاثیر دارد،اگر کارمندی روی ارباب رجوعت، اگر مادری روی فرزندت و شاید روی نسلی که از تو برجا میماند تاثیر میگذارد.
کاش فرهنگ مراجعه به روانشانس و حرف زدن دربارهی مشکلات روحی رواج پیدا کند. دلایل زیادی دارد که نزد روانشناس نمیرویم، حتی اگر از انگ دیوانه بودن هم نترسیم هزینهی هر جلسه روانشناسی و همینطور پیدا کردن یک روانشناس خوب مخصوصا در شهرستانها از دلایلش است.
روزهایی که نمیدانم حال دلم چطور است و چرا حالت عادیش را ندارد، تمام این حرفها در ذهنم میچرخد و میچرخد.
یک مسافرت، حتی اگر کوتاه مدت هم باشد می تونه در اوضاع و احوال روحی ما تاثیری مثبت داشته باشد.