
بعد از زایمان علاوه بر تغیرات جسمی، تغیرات روحی زیادی هم در بدن مادرها اتفاق میافتد. گاهی ممکن است این تغیرات روحی باعث مبتلا شدن مادر به افسردگی شود.
بعد از به دنیا آمدن بهار تمام سعی و تلاشم را به کار بردم تا اندکی ناراحتی و افسردگی نداشته باشم، نمیخواستم از همین اول روی روحیهی بهار و همینطور آرمان اثر منفی بگذارم.
در راستای این تلاش کردن موانعی هم وجود داشت.
منزل مادری من درست وسط چهار حسینیه قرار دارد، توده،باغ علوی، درب مختص آباد و ویرانه. یک هفتهی بعد از زایمان که برای استراحت منزل مادر بودم با معضل بلندگوها مواجه شدم. عصر تمام هفت روز بلااستثنا در یکی از این حسینیهها یا مجلس ختم بود یا هفت یا چهلم، و من هر روز محکوم بودم یکی از انواع روضه ها را گوش بدهم. یک روز برای پدر از دست داده ها گریه کردم یک روز برای مادر از دست داده ها غصه میخوردم.
و بعد از پایان هر روضه به این فکر میکردم که چه میشد اگر صاحبان این مجالس به فکرشان میرسید که صدای بلندگوی حسینیه را فقط برای اهالی داخل حسینیه بلند کنند نه برای تمام اهل محل و محلههای اطراف، شاید یکی باشد در حال مبارزه با افسردگی!