مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانه تکانی» ثبت شده است

گُله به گُله ی دیوار پذیرایی خط خطی بود. با خودم گفتم حالا که فرشا رو فرستادیم قالیشویی فرصت خوبیه که دیوارا رو تمیز کنم. دست به کار شدم و آرمانم کمکم میکرد. چطور؟! خب پرده رو کنار میزد یا میز رو جابجا میکرد یا پشت مبل رو نشانم میداد و میگفت مامان اینجا رو هم خط کشیدم.

تمیز کردن رد خودکار از روی دیوار سنگی سخته، وقتی بخوای جواب سوالای پی در پی آرمانم حین تمیزکاری بدی کار دشوارترم میشه.

همینطور که مشغول بودم دیدم مدتی گذشته و خبری از آرمان نیست منم خوشحال و با آرامش بیشتر به کارم ادامه دادم. داشتم به پیام دوستم فکر میکردم که ازم خواسته بود به لیست امید رای بدم. با خودم میگفتم چه خوبه که هنوز تو این مملکت امیدی هست که براش لیست تشکیل بدن و از همه بخوان امیدوار باشن. امیدوار باشن به بهتر شدن اوضاع و مشارکت کنن برای این بهتر شدن.

خب فکرت که مشغول باشه نمیفهمی چطور کارت تموم میشه. خسته و کوفته و البته خوشحال از اینکه یه مرحله دیگه از خونه تکونی رو تمام کردم، بند و بساطم رو جمع کردم و رفتم سمت آشپزخونه.

آرمان که تمام این مدت تو آشپزخونه بود سمتم دوید و رنگ انگشتی هاش رو که دیروز بعد از اتاق تکونی از پشت کمد درآمده و تو قفسه کمد بود نشونم داد و گفت: مامان رنگام پیدا شد. بعدم به دیوار آشپزخونه اشاره کرد و اثر هنریش رو نشانم داد و گفت: نقاشیم قشنگه؟!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۲
مهربانو مجیدی