مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

خوشا کودکی

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ق.ظ

دوست دوران کودکیم را بعد از سال‌ها پیدا کردم و با او قراری گذاشتم. 

تمام طول مسیر رفت، با دلی که به شدت می‌تپید و خوشحال بود که دلتنگیش کم خواهد شد، به این فکر میکردم که کدام خاطره را برای هم تعریف خواهیم کرد. به کدام خاطره بیشتر خواهیم خندید و یاد کدام بازی دوران کودکی ما را سرشار از شعف خواهد کرد.

تمام طول مسیر برگشت، با دلی که هنوز تنگ بود و انگار غمی بزرگ را با خود حمل می‌کرد، به این فکر میکردم که چرا من نمیتوانم مثل بقیه با خاطرات کودکی به راحتی خداحافظی کنم و با دو کلمه‌ی «خوشا کودکی» از گذشته به حال برگردم و همه‌ی خاطرات را فراموش کنم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۵
مهربانو مجیدی

نظرات  (۲)

سلام 
واقعا چرا 
منم درست توهمچین شرایطی بودم وشمارو درک می کنم خیلی سخت که همه چی رو یادت باشه ولی طرف مقابل حتی اسم کوچیکت رو یادش رفته باشه
خیلی وقته نوشته هات رومی خونم کم می نویسی ولی زیبا 
موفق باشید
پاسخ:
سلام
واقعا نمیدونم چرا،اتفاق غم انگیزیه
ممنون از حضورتون
لطف دارین
۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۷ روزی سه بار
سلام. خدا قوت. چه جالب اشاره کردی به خاطرات دوران کودکی!همینقدر بدان که دوران کودکی را نمی توان با هیچ چیز مقایسه کرد.تنها چیزی که از دوران کودکی وبازی های کودکانه به یاد دارم اینه که وقتی دخترا با هم بازی می کردن،صداقت،همدلی،محبت،احترام،ادب،تو بازیشون موج می زد. اما این خصوصیات تو بازی پسرا کمتر دیده می شد .شایدم تشخیص من اینجور بوده.در هر صورت یادش به خیر.راستی از آرمان چه خبر؟













ع
پاسخ:
سلام
من چنین تفاوتی تو بازی دخترا و پسرا ندیدم، همون قدر صداقت و راستی تو بازی پسرا بود که تو بازی دخترا و همونقدر جرزنی و کلک تو بازی دخترا بود که تو بازی پسرا 
معلوم شد چی گفتم؟!:))



راستی آرمان هم خوبه:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی