مهربانو

دلنوشته

مهربانو

دلنوشته

مهربانو

هماهنگی با پزشکان

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

می‌دانم که پزشکان پس از پایان تحصیلاتشان قسم میخورند، البته نمیدانم متن قسم نامه‌شان دقیقا چیست اما راستش مدتی پیش که بهداری محل رفته بودم چیزهایی درباره برخورد با پزشکان یاد گرفتم.

مثلا فهمیدم اگر از ساعت یازده صبح به بعد مریضی به سراغمان آمد دیگر نباید سراغ دکتر بهداری را بگیریم. خب پزشک بهداری از ساعت هشت صبح پشت میزش نشسته و چوب بستنی در حلق بیماران کرده و فشارخون گرفته و نسخه نوشته. سه ساعت تمام نشستن پشت میزی که کامپیوترش به اینترنت وصل است خیلی سخت است مخصوصا اگر وسط گردش هایت در نت مدام مجبور باشی با یک مشت آدم مریض و بی پول، که وضعشان آنقدر خوب نیست که به مطب دکتر متخصص بروند، سر و کله بزنی.

خب معلوم است این دکتر ساعت یازده که بشود اعصابش دیگر نمی‌کشد مریض ببیند، حتی اگر آن مریض عرق از سر و رویش ببارد و به گفته بهیار مرکز وضعیتش اورژانسی باشد. وضغیتش اورژانسیست خب باشد، ملت باید بدانند که وقتی ساعت از یازده گذشت به مرض هایشان بگویند بروند گورشان را گم کنند وگرنه ممکن است پزشکی پیدا شود که جلو همه داد و هوار راه بیاندازد که من خسته ام و دیگر نمیتوانم ویزیت کنم، چقدر مریض می فرستید؟! و از این حرف ها...

خلاصه آن روز یاد گرفتم که اگر بی پول شده ای و نمیتوانی بروی مطب با مریضی ات هماهنگ کن که قبل از یازده صبح به سروقتت بیاید و نه دیرتر...


پینوشت: منظور از عکس هم اصلا مقایسه پزشکان آن طرف و این طرف نیست.

نظرات  (۱)


تنت به ناز طبیبان نیازمند باد...

انگار حافظ هم گرفتار یه همچین طبیبایی شدهد که این غزلو گفته
پاسخ:
بله دیگه، یعنی از همون قدیم هم پزشک ها ناز داشتند، آخ که این ناز بیشتر از خود مریضی آدم رو آزار میده...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی